مي دانم كه مي داني
مي دانم كه مي بيني ، مي دانم كه مي شنوي ،
مي دانم كه مي داني اين همه آشفتگي ام را.
مي دانم كه مي بيني اين همه خستگي و اين همه اميد را كه در هر گامم كه باز به سوي شما برمي دارم
و باز مي دانم كه مي شنوي صداي تپش قلبم را كه چون روي به شما ميكنم ، در هيجاني گنگ دست و پا مي زند.
نيافتم ، نيافتم و نيافتم آغوشي را وسيع تر ، مهربان تر و پاكتر!
پس آغوش باز كن و بپذير مرا ، من محتاج ترين را!
مرا بپذير و تا پايان راه همراهم باش و همگامم ...!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: